من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

تلگرام ... اینستا ... فیس بوک ... توییتر ... کوفت و زهرمار . همه شون یه کاری میکنن ادم حرف نزنه . متنای کوتاهه دل گیر .هیچی مث وبلاگ نمیشه . حرفاتو میزنی حرفای بقیه رو میخونی .
اینجا حرفامو میزنم حرفاتونو میخونم ^ـ^

29.عروس شدن کاریست بسیار سخت

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ

من موندم بین دوتا راه . امروز نه ها دیروز .امروز سربلند از اون راه ها اومدم بیرون . یه راه این بود که برم و کمک بدم به خاله ی کوچیکه عزیزم که شوهر خاله ی دزدم ازم دزدیدش تا وسایلش رو زودتر جم بکنه جاهازش رو سرو سامون بده و ع توی زیر زمین و بالای دوپوش حمام و بالای کمد دیواری جم کنه بیاره بزاره وسط اتاق تا ببینه چیزی از قلم افتاده یانه . اصن به نظر من رسم مزخرفیه این جاهاز دادن . چرا باید مادر عروس_وقتی بابای گل عروس 20 سال پیش فوت کرده_این در و اون در بزنه و برای ته تغاریش وسیله ی زندگی جور کنه . مگه پدر داماد _چون داماد ما هنوز پدرش درغید حیاته_کمک کرد که پسرش یه خونه بگیره . کاش یه روز جاهاز دادن و سیسمونی دادن خانواده ی عروس ام وَر بیفته مث مهریه دادن و شیربها دادن خانواده داماد. وجدانا سیسمونی خیلی زوره بچه واس کسی دیگس برا چی خانواده عروس بایدوسایل بچه ی یکی دیگه رو بدن اگه به دوس داشتن نوه اس که نوه برا خانواده پسر ام هس چرا اونا نمیدن خب :/  . اره میگفتم یه راه از اون دوراهیه خونه مامان سادات بود و کمک خاله کردن بود یه راه دیگه ی اون دوراهی این بود که بری کمک دوستت کنی که فرداش جشن نامزدیش بود با اقایی که یه چال داشت در قسمت چانه و پلیس راه وره و جریمه هارو ثبت میکنه و همش دسش به تلفنه داره با دوس من صبت میکنه و فقط خدا میدونه چن تا پلاک رو اشتباه تو کامپیوتر ثبت میکنه و چند نفر مث بابای من باید جریمه الکی بدن و من بشدت دوسش ندارم وخیلی خیلی دلیلش واضحه چون اونم مث شوهر خاله ام و بقیه مردا کمین کردن و همشون دزدن و عشق منُ میدزدن :(  من باید کمک دوسم میکردم چون مامانش سنی ازشش گذشته و کمی مریض احوال. باباش ام که از اون مردای نیک روزگاره که خانواده رو گذاشته در اختیار خودشون و خودش تشریفشو برده و هیچ گونه مسئولیتی قبول نکرده حتی برای مراسم نامزدی دختر کوچیکش. خواهر و برادرش ام که از ما دورن و شهر دیگه بودن و نبودن و خودش باید تنها کاراش رو میکرد . خیلی دوراهیه بدی بود . ولی من سربلند ازش اومدم بیرون . صب زود پاشدم خیلی شیک رفتم خونه دوسم برخلاف میل باطنیم که متنفرم از اینکه توی مرغ فروشی و قصابی برم ولی رفتم . علی رغم اینکه از ریخت مرغ چندشم میشه ولی وایسادم سفارشای دوسم رو گرفتم :( با همین دستام که الان دارن تایپ میکنن پلاستیک مرغ رو برداشتم تا خونه اوردم :( توی پلاستیکه پره خون بود :( تو مرغ فروشیه بو میومد بوی خیلی بد :( سالاد اندونزی ای که تا حالا اسمشو نشنیده بودم ام درست کردم کلی کَلَم خورد کردم کلم هایی که بو میدادن :/ ظرفا و چاقو هاشونم دسمال کشیدم و نشستم تا دوسم همه ی استرس هاشو پرت کنه تو سر صورت من .استرس داشت.حق داشت . عروس بود ولی همه کارا رو باید خودش میکرد و این خیلی سخت بود . نشستم تا بفمم کسی که توی بهترین مراسم های زندگیش باباش پیشش نیس رو یکم بفهمم . یکم بفهمم که بابام هرچقدم غرغرو و بدقلق_غلغ غلق قلغ _ باشه بازم باباس و میشه تو شرایط سخت بهش تکیه کرد و ع این حرفا . بعدم شب ساعت یازده اومدم رفتم خونه مامان سادات کمک خالم کنم علی رغم ترس از ارتفاع رفتم براشون ع بالای دوپوش وسایلوشنو اوردم چیدیم نگاه کردیم بالیست چک کردیم قیمتارو دیدیم مخمون سوت کشید بعد فک کردیم پول اینا ع کجا اومده بعد من فک کردم که بابا جون الان چقد خوشاله که ته تغاریش داره عروس میشه :) پسر کوچیکش ام داره داماد میشه :)) چقد خوب بود اگه بود و این روزا رو میدید و خوشال میشد . البته باباجون که خوشاله و این روزا رو میبینه ولی چقد خوب میشد ماام میتونسیم ببینیمش ^_^ بعدم ساعت سه رفتیم که بخوابیم .صبم زود پاشدم رفتم بادوسم ارایشگاه و گردگیری خونشونو شستن میوه هاشون و اوردن صندلیای مهموناشون و سرگرم کردن دوسم تا یکم استرسش کم بشه و کلا ادم مفیدی بودم و همش به این فک میکردم که چرا باید شرایط رو مهیا کنم تا دوتا ادم بیان عزیزای منو بگیرن ببرن :/ این دیگه چه صیغه ایه اخه :|

+داماد شدن به مراتب راحت تر از عروس شدنه :/ این رو منی میگم که عروسیه داییم و خالم هر دوتا باهمه و میبینم حرص خوردن و اذیت شدن خالم رو بی خیالی های داییم رو :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۴
Gift

نظرات  (۴)

۲۴ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۵ علیرضا توحیدی
اولا: در "قید" حیات درسته
دوما: همون "بدقلق" درسته
سوما: دو نقطه دی :))
چهارما: تیکه ی مورد علاقه ی من در این پست این دفه اوایل پست بود؛ مردای نیک روزگار! :))))
+ انشاالله که همه ی عزیزاتون خوشبخت باشند :-)
++ خودتون هم همینجور :)))
پاسخ:
اقاااا من خب بلت نیسم اینجوری بنویسم که شماها بلتین من همش چپر چلاق نوشتم املای این کلمه هارو بلد نیسم ببقشید دیگه
+مچکرم همچنین شما و عزیزاتون خوش باشین همیشه :)
اوووف من عروس نمیشم:/ عاقا جان من همون جهاز خیلی چیز نکبتیه:/ انگار میگی بیا دخترم اضافی بوده اینام روش تو رو خدا بردار ببرش:/ عجبا
همه نام بردگان خوشبخت بشن ایشالا:) نوبتیم باشه ها نوبت خودته:)))
پاسخ:
حالا مثن اون قد منفی ام فک نکنیم خوش بینانش اینه که همون اول این اقا اعتراف کده که من نمیتونم وسایل بگیرم برا زندگیم پدر دختر خانوم شما وسایل رو بده دخترت بیاره . مث مهریه که خیلی اقایون خیلی هاشون میگن انگار دخترشونو دارن میفروشن
اینا همش رسم و رسومه ولی الان این رسوم کمر شکن شده واقعا .
خیلی مچکر همچنین شما خوشبخت بشی ویادت نره که بق نوبت گذاری قرار شد اول جنابعالی باشی. مَمَن -ندا - تو - من :))
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۲۴ سید ظهیر
۱− هم مهریه و هم جهاز رسم خوب پسندیده ای تشریف دارن، ولی متأسفانه به غلط ترویج داده شدن. مهریه ای که مرد میده برای اینه که خانواده عروس جهیزیه تهیه کنن. (همون سنت پیغمبر)
۲− قضاوتی بس ناجوانمردانه بود راجع به جوان مردها :| اون مرد بدبخت چه گناهی کرده که باید خونه تهیه کنه، خرج عروسی رو بده و از همه مهمتر یک عمر جون بکنه تا خانوم و بچه ها راحت باشن؟ خو چه وضشه؟ چرا با اینکه بار زندگی به دوش مردهاست ولی بازم خانوما ناراضین؟  خدایی برده و غلامم اینجوری نیستن، جون بکنن و از جون کندنشونم راضی باشن :| ما محکون به فنا میباشیم :(
۳− یک نکته مستتر در این مقوله: جهیزیه‌ی عروس خانوم و کی میده؟ همون داماد ۲۰ سال پیش! ای خداااااا من  این شکایت و پیش کی ببرم؟ رسما آسفالتیم ما
پاسخ:
1-مهریه خوبه اگه بدنش .ولی جاهاز تا نباشه دختر نمیره سرخونش .کدوم مردی اول زندگی مهریه میده؟ پس خیلی ام سنت پیامبر نیس الان .
2-اون جوانمردی که من عرض کردم خونوادشو ول کرد و رفت دنبال ماشین بازیه خودش.مردی که نمیتونه یه خونواده رو بچرخونه خیلی بی جا میکنه زن میگیره و سه تا سه تا بچه دار میشه .نمیتونه خب زن نگیره هم خدارو میخوان هم خرما.مرد وظیفه داره زندگی رو تامین کنه برای خانوادش.
3-هر داماد باید زندگی خودشو جور کنه اگه اینجوری باشه داماد 20 سال پیش مجبور نمیشه وسایل زندگی داماد جدید رو مهیا کنه .بعدم در این موردای من گفتم مادر عروس جهیزیه رو باید جور کنن واین ته ته ته نامردیه :/
نظرت چیه:/
۲۵ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۶ سید ظهیر
یا خدا 
توپت خیلی پره، ترجیح میدم سکوت کنم :x
پاسخ:
:) خیلی مچکرم ^_^