65.هررفتی یه اومدی داره :)
حسم مث اون بچه هه اس که تازه به حرف اومده بعد میاد تو
یه جمعی یکی بش میگه بگو فلان ... بگو فلان ... بگو فلان خاله / عمو ببینه
. بعد بچه هه میخواد بگه ها ولی نمیتونه .لپاش سرخ میشه و نیشش وا میشه
لیشش را میفته گلاب به روتون ع استرس جیشش میگیره بعد با صدای یواش اون
چیزی رو که خاله / عمو هه گفته بود رو میگه و میدوئه میره یجا قایم میشه .
فقط فرقم با اون بچه هه اینه که اولا من بچه نیسم :/ دوم این که این جا
جمعی نیس فوقش چن نفر اونم رفیقای قدیمی که به خفه شدن یهویی من عادت کردن
:) سوم این که اینجا هیچ خاله و عمویی بم نمیگه چیو بگم ، باس خودم یچیزی
بگم که خب این کار خیلی سخته :/ چارم اینکه ... اوووم نه دیگه بقیش مث
همون بچه هه اس . فرقی نداره باهاش .
مثن الان من بیام چیو بگم از
دستاورد های این دو ماهه بگم . در خوشبینانه ترین حالت اگه نخوام غر بزنم و
بگم وای چ زندگی کسالت باری میتونم بگم این دوماه ته ته موفقیت من این بود
که ساعت خوابم رو از 5 صب به 12/30 شب تقلیل دادمو اینکه براعت جستم از
کانال ها و گروه های تلگرام و واتس اپ و همشونو ع رو گوشیٍ جان پاک کردم و
روی سیستم نصب کردم که مبادا دینگ دینگ های پی ام ها گولم بزنه و باز مث
کنه بچسبم بهشون. و یکی دیگه اینکه زدم تو کار باغبونی :) چن تا گلدون برا
خودم ردیف کردم سرم رو باشون گرم کردم. همین و همین . اینه زندگیه یه انسان
23 ساله :/
فقط میتونم بگم نتونستم زبون ب دهن بگیرم . کم نیس که 6
ساله عادت کردم حرفامو بزنم یه جایی که همه مجازین . کلا اعتمادم به ادمای
مجازی بیشتر از واقعیاس . مجازیا بیشتر برام موندن تا واقعیا دوستای مجازیه
5-6 ساله ای دارم که خودم باورم نمیشه 5-6 ساله باهاشون رفیقم .من قدر
رفیقای وبلاگیم رو میدونم .اینو گفتم که تو دوست داشته شدنتون ع طرف من
یذره ام شک نکنین :)
+سلام مجدد عرض میکنم :)با این استدلال دوباره میخوام برگردم : همونجوری که هر اومدنی یه رفتنی داره ، هر رفتنی ام یه اومدنی داره:)