دارم فکر میکنم به اینکه اخرین بار کِی بود که بدون
بدبختی ،بدون بد شانسی ، بدون بهونه اوردنای بقیه بدون غر زدن و عقب
انداختن ، بدون بلاهای عجیب و غریب بدون استرس بدون تاخیرر کاری رو انجام
دادم .
+هررررررچی فک کردم به هیچ نتیجه ای نرسیدم من
حتی برای گلاب به روتون کوچیک ترین کارمم باید کلی تاخیر و بدشانسی رو توی
تایمی که براش گذاشتم در نظر بگیرم حتی چیزی حدود بیس سی درصدم برای کنسل
شدن موضوع درنظر بگیرم .
+با کللللللی بدبختی بعد چندین روز اتفاقای دور از ذهن
رفتیم دیروز یه کاغذ دیواری قیمت مناسب گیر اوردیم قرار شد با هزینه خودم و
اونجوری که حساب کردیم سیصد تا سیصد و پنجاه بدم اتاق قناصه زشته فسقلیه
نحسم رو کاغذ دیواری کنم حالا صب اومده متر کردیم دیدیم با کمترین قیمت و
کاغذ ایرانی انتخاب کردن میشه چارصد و پنجاه پونصد :( در جا کنسل شد :((
+بیاین اتاقامون با هم عوض من اتاقمُ دوس دارما ولی زشته :((
+باید یه بامبو بگیرم یا مثن عود بگیرم برا اتاقم
یا شمع یا نعل اسب یا هرچی ، یه چیزی که یذره از اتفاقای یهوییه زندگی
نکبت بارمُ کم کنه
+دیروز مانم زنگ زده میگه حوزه ما خلوت شده بیاین رای بدین . این دو سه
باری که رای دادم همش تو حوزه انتخاباتی بودم که مامانم بوده :))میگم مامان
تقلب مقلب چخبر ؟بغل دستیاش با چشاشون من ُ میخورن :/ بی جنبه های عقده ای
واه واه تقلب چاشنیه هرانتخاباته که انتخابات ماام اصن هیچ وخ چاشنی نداره
:(
+دفه بعدی بیاین با مامان سادات من برید رای بدین :(
پدرمونو دراورد اونجا گیرررررررر داده بود کد فلانی رو بنویسین میگم مادر
من اون ک شما میگی اسم مستعارشه اسم خودش اینه کدش ام اینه میگه نه اون یکی
دیگس . را افتاد ع همممممه اونایی که تو حوزه بودن پرسید اخرم اومد گف شما
نمیفمین :((تقصیر منه اینا هرکدوم شیش تا اسم دارن خب:((