من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

تلگرام ... اینستا ... فیس بوک ... توییتر ... کوفت و زهرمار . همه شون یه کاری میکنن ادم حرف نزنه . متنای کوتاهه دل گیر .هیچی مث وبلاگ نمیشه . حرفاتو میزنی حرفای بقیه رو میخونی .
اینجا حرفامو میزنم حرفاتونو میخونم ^ـ^

اگه بچه دار شدم به بچم احترام میزارم . پول عیدی های بچمو ازش نمیگیرم . پولی که با دسرنج خودش در اورده رو ازش نمیگیرم .اگه گرفتم تکلیفشو معلوم میکنم یا میگم این پولو که دادی فاتحشُ همین الان با صدای بلند بخون یا اگه گرفتم که براش نگه دارم واقعا براش نگه میدارم بعدا نمیگم برا خودت خرج کردم .من بابام ماشالله هزار ماشالله نیم قرن سابقه زندگی داره ولی هنو اون پولایی که مامانش گرف ازش رو که برا عروسیش بزاره کنار و دیگه خبری ازشون نشد رو یادشه و میگه و بخاطرش ناراحته و چن سالی عقب افتاد ع زندگیش چون همه ی پس اندازشُ ع دس داده بود

اگه بچه دار شدم رفتم براش زن گرفتم که دس  برقضا خونواده دختره ع خونواده خودمون بالاتر بود دختره بیچاره رو اذیت نمیکنم که اره حتما تو مجبور بودی زن پسره یه لاقبای من بشی و پسر من سر تره و این حرفا .عقلم رو به کار مینداختم که حتما اون دختر تو پسر یه لاقبای من یچیزی دیده که با وجود بالاتر بودن خودش بازم قبول کرده عروس خونواده ی فلانِ ما بشه. اگه نتونستم برا پسرم عروسی بگیرم و عروسم مجبور شد ع ادارش وام بگیره و پسرم مجبور شد بخاطر بی مسئولیتی من اضافه کار وایسه تا خرج عروسی ای که با من و شوهرمه رو بده سرکوفتش نمیزنم که اگه تو عروسی نمیخواسی الان بچم مجبور نبود اضافه کار وایسه. اگر خیر سرم انقد بدبخ شدم که نتونستم یا بهتر بگم ع حسودیم نخواسم واس عروسم که صد البته ازم بالاتره یه عروسی بگیرم دیگه فردای عروسی نمیرم فرش که کادو دادم بشون رو ع زیر پاشون بکشم و لوله کنم ببرم بندازم گوشه خونه ی خراب شدم. مامانم ماشالله هزار ماشالله نزدیک یه نیم قرن زندگی کرده ولی هنوز یادشه کارایی که باهاش میکردن رو

اگه نوه دار شدم و اتفاقا سه قلو بودن نمیرم بالاسرشون و اونی که شبیه خونواده ی خودمونه (ینی اونی که دماغ گوشتی تری داره وسبزه تره )رو برنمیدارم که اره این از ماس اون دوتا به ننشون رفتن .هیچ وخت به عروسم نمیگم اینی که دماغش گوشتیه و شبیه ریخت منه خوشگله و مال ماس  و ع ماس ولی اونی که دماغش قلمیه شبیه ننه ی توئه و اونیکی دختره ام که انقد لاغره داره میمیره عین خودته. برنمیدارم یکی از اونا رو بیارم خونه خرابم و 14 سال به بچه هه نمیگم مامانت تو رو نمیخواست چون گریه میکردی و گذاشتت دم در مارفتیم اوردیم بزرگت کردیم.نوه مو ع مامان خودش نمیترسونم .نوه مو ع بابا و خواهر برادر خودش نمیترسونم بهش نمیگم تو سرویس با ابجی و داداشت حرف نزن اگه دیدی پشتتُ بکن بهشون اگه خوراگی برات اوردن جلوی همه بندازش سطل اشغال. بش نمیگم اونا تورو دوس نداشتن. کاری نمیکنم عروسم 14 سال کارش شبا گریه کردن باشه که بچمُ چرا بهم نمیدن کاری نمیکنم پسرم ع غصه شبا خوابش نره که چرا مامانم باهام همچین میکنه و یکاری نمیکنم که نوم ناراحتی اصاب بگیره تو چارده سالگی که من مگه چیکار کردم مامانم منُ گذاشت دم در ولی اون دوتای دیگه رو نگه داشت کاری نمیکردم یه پسر بچه تو ده سالگی وقتی مامان و باباش رو میبینه و میره خونشون ع ترس و استرس زرد اب بالابیاره و کارش به بیمارستان بکشه.من و داداشام (ماشالله هزار ماشالله به داداشام) بیس و دو وخورده ای سالمونه ولی کارایی که مامان ِ بابامون باهامون کرده هیچ وخ یادمون نمیره ،یادمون نمیره که ما میتونستیم بهترین سه قلوهای دنیا باشیم اگه چارده سال اول رو با هم زندگی میکردیم و اگه داداش خوشگلمون فک نمیکرد ما دشمنای خونیش هسیم. ما میتونسیم سه تا ادمی باشیم که با هم خیلی حرف داریم نه مث الان که اون داداشه هیچ حرف مشترک یا خاطره مشترک بچگی یااصن طرز فکر مشترکی باهمون نداره.
در کل سعی میکنم حتی در پیری ام ادم باشم :/نگم من سنم زیاده پس هرکاری دلم میخواد بکنم . مامان واقعی باشم ،مادر شوهر واقعی باشم ،مادر  بزرگ واقعی باشم نه فقط یه پیرزن که هیچ کس دوسش نداره
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۷
Gift

نظرات  (۳)

۰۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۰ علیرضا توحیدی
غمگین بود
خیلی غمگین
و دردآور.
پاسخ:
برا ماام صد برابر بدتره بخاطر همین همیشه باخودم میگم من باس ادم باشم تو پیری
همه مامان بزرگا نکبتن والسلاااام:/
پاسخ:
مامان ساداتم عالیه همه اینجوری نیستن دخترک شانس ما اینجوریه
مصداق های این داستان بیست و خورده ای ساله با مال من متفاوته ولی مفهومش یکیه!
همیشه با خودم میگم پس مگه قرار نیست این دنیا هم دار مکافات باشه؟ پس چرا هیچی به هیچی؟؟
پاسخ:
اتفاقا دار مکافات رو من دارم میبینم برا اونی ک این همه سال مارو اذیت کرد . اعتقاد داشته باش دنیا دار مکافاته اصن بش شک نکن